آیه 92-سوره انبیاء: اِنَّ هذِهِ اُمَّتُکُم اُمَّـةً واحِدَةً وَ اَنَا رَبُّکُم فَاعبُدُونِ
ترجمه: این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم، مرا بپرستید.
تفسیر :
الف- المیزان
در این آیات به مضمون اول سوره برگشت شده، زیرا در آن آیات بیان مىفرمود که براى بشر معبودى است واحد، و آن معبود همان کسى است که آسمانها و زمین را خلق فرموده، و لذا باید او را از طریق نبوت، و پذیرفتن دعوت انبیا بپرستند، و با پرستش وى آماده حساب یوم الحساب شوند.و نبوت جز به یک دین دعوت نمىکند، و آن دین توحید است، هم چنان که موسى، و قبل از او ابراهیم، و قبل از وى نوح، و همچنین انبیا قبل از نوح، و بعد از موسى- مانند ایوب، و ادریس و غیر آن دو از پیامبرانى که اسامیشان و پارهاى از انعامهایى که خدا به ایشان کرده و در قرآن کریم آمده- همه به آن دعوت مىکردند.پس، بشر امتى است واحده، و داراى ربى واحد، و آن خداى عز اسمه است. و دین واحد، و آن دین توحید است که در آن تنها خدا عبادت مىشود. دعوت الهى همین است و بس، و لیکن مردم این دین واحد را قطعه قطعه کردند، و خدایانى به جاى خدا براى خود درست کردند، و ادیانى غیر از دین خدا تراشیدند، و به همین جهت اختلاف در میان خود پدید آوردند، و هدفهایشان در دنیا و آخرت مختلف گشت.
اما در آخرت، بشرهاى صالح به زودى با شکر خدا از ایشان مواجه گشته و به هیچ ناملایمى بر نمىخورند و مدام در نعمت و کرامتند. و اما غیر صالحان، در عذاب و عقابند.این وضع آنان در آخرت، و اما در دنیا که خداى عز و جل صالحان از ایشان را وعده داده که زمین را به ارث به ایشان دهد، و خانه عاقبت را هم خاص ایشان کند.
و طالحان و بدکاران را وعده داده که به هلاکت رساند و نابود سازد، و سعیشان را بىنتیجه گذارد.
مراد از" امت"
آیه " إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ" کلمه" امة" به معناى جماعتى است که مقصد واحدى آنها را جمع کرده باشد. خطاب در آیه شریفه به طورى که سیاق به آن گواهى مىدهد خطابى است عمومى، که تمامى افراد مکلف بشر را در بر مىگیرد. و مراد از امت در اینجا نوع انسان است، که معلوم است نوع براى خود وحدتى دارد، و همه انسانها در آن نوع واحدند، و اگر اسم اشاره" هذه" را مؤنث آورده به مناسبت تانیث خبر" ان" است که همان کلمه" امت" مىباشد. و معناى آیه این است که: این نوع انسانى، امت شما بشر است، و این هم واحد است، (همه در انسانیت یکى هستند)، پس امت واحدهاى هستید و من- اللَّه واحد تعالى- پروردگار شما هستم، زیرا مالک و مدبر شمایم، پس تنها مرا بپرستید، و نه دیگران را. و در جمله" أُمَّةً واحِدَةً" اشاره به دلیل خطاب" فاعبدون" نموده، براى اینکه نوع انسانى وقتى نوعى واحد، و امتى واحده و داراى هدف و مقصدى واحد باشد و آن هدف هم عبارت باشد از سعادت حیات انسانى، دیگر ممکن نیست غیر ربى واحد ارباب دیگرى داشته باشد، چون ربوبیت و الوهیت منصب تشریفى و قراردادى نیست، تا انسان به اختیار خود هر که را و هر چه را خواست براى خود رب قرار دهد، بلکه ربوبیت و الوهیت به معناى مبدئیت تکوین و تدبیر است، و چون همه انسانها از اولین و آخرینشان یک نوع و یک موجودند، و نظامى هم که به منظور تدبیر امورش در او جریان دارد نظامى است واحد و متصل و مربوط که بعضى اجزاء را به بعضى دیگر متصل مىسازد، قهرا این نوع واحد و نظام واحد را جز مالک و مدبرى واحد به وجود نیاورده است، و دیگر معنا ندارد که انسانها در امر ربوبیت با هم اختلاف کنند، و هر یک براى خود ربى اتخاذ کند غیر رب آن دیگرى، و یا در عبادت راهى برود غیر آن راهى که دیگرى سلوک مىکند. پس انسان نوع واحد است و لازم است ربى واحد اتخاذ کند، و او ربى باشد که حقیقت ربوبیت را واجد باشد، و او خداى عز اسمه است.
در مجمع البیان آمده است که[1] : مراد از امت، دین است، و اشاره به کلمه" هذه" به دین اسلام است که دین همه انبیا بوده. و مراد از اینکه فرمود" امت واحدهاى است" این است که اجتماع انبیا و بلکه اجماعشان بر آن است. و معناى آیه این است که: ملت اسلام ملت شما است، که واجب است حدود آن را حفظ کنید، و ملتى است که همه انبیا (ع) برآن اتفاق دارند. لیکن این معناى بعیدى است، زیرا استعمال امت در دین به فرضى که جایز باشد، به نحو مجاز جایز است که بدون قرینه نمىشود مرتکب آن شد. علاوه بر این، با اینکه معناى حقیقى کلمه معناى روبراهى است، و سایر کلمات قرآنى از قبیل" وَ ما کانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا" ، آن را تایید مىکند- چون به طورى که مىبینید این آیه اجمال آیه فوق و آیه بعدىاش را متضمن است- دیگر نه اجبارى داریم و نه احتیاجى به اینکه مرتکب مجاز شویم، از این هم که بگذریم تعبیر در جمله" وَ أَنَا رَبُّکُمْ" به" رب" و نه به" اله" بدون وجه مىماند، زیرا اگر امت به معناى دین بود ممکن بود بفرماید:" و انا الهکم" به خلاف اینکه امت را به معناى جماعت بگیریم که در این صورت آوردن کلمه" رب" به خاطر نکتهاى خواهد بود و بنا بر آن معناى آیه این مىشود که: شما افراد بشر نوع واحدى هستید و من مالک و مدبر امور شمایم، پس مرا بپرستید تا مرا معبود خود گرفته باشید.در این آیه وجوه بسیارى دیگر آوردهاند که چون همگى از سیاق آیه دور بود، از نقلش خوددارى کردیم! اگر شما بخواهید بدانها وقوف یابید مىتوانید به کتب تفسیرى مفصل مراجعه کنید.
ب - تفسیر نمونه
از آنجا که در آیات گذشته نام گروهى از پیامبران الهى و همچنین مریم آن بانوى نمونه و بخشى از سرگذشت آنها آمده ، در آیات مورد بحث به عنوان یکجمعبندى و نتیجه گیرى کلى چنین مى گوید: این پیامبران بزرگى که به آنها اشاره شد همه یک امت واحد بودند (ان هذه امتکم امة واحدة ).
برنامه آنها یکى و هدف و مقصد آنها نیز یکى بوده است ، هر چند با اختلاف زمان و محیط، داراى ویژگیها و روشها و به اصطلاح تاکتیکهاى متفاوت بودند اما همه در نهایت امر در یک خط حرکت داشتند، همه آنها در خط توحید و مبارزه با شرک و دعوت مردم جهان به یگانگى و حق و عدالت ، گام برمیداشتند. این یگانگى و وحدت برنامه ها و هدف ، به خاطر آن بوده که همه از یک مبدء سرچشمه مى گرفته ، از اراده خداوند واحد یکتا، و لذا بلافاصله مى گوید: و من پروردگار همه شما هستم ، تنها مرا پرستش کنید (و انا ربکم فاعبدون ).
در واقع توحید عقیدتى و عملى انبیاء از توحید منبع وحى سرچشمه مى گیرد و این سخن شبیه گفتارى است که على ( علیه السلام ) در وصیتش به فرزندش امام مجتبى ( علیه السلام ) دارد: و اعلم یا بنى انه لو کان لربک شریک لاتتک رسله ، و لعرفت افعاله و صفاته : پسرم ! بدان اگر پروردگارت شریکى داشت رسولان او نیز به سوى تو مى آمدند، آثار ملک و قدرتش را میدیدى و افعال و صفاتش را مى شناختى . [2]
امت چنانکه راغب در کتاب مفردات مى گوید: به معنى هر گروه و جمعیتى است که جهت مشترکى آنها را به هم پیوند دهد: اشتراک در دین و آئین ، و یا زمان و عصر واحد، یا مکان معین ، خواه این وحدت ، اختیارى بوده باشد و یا بدون اختیار. بعضى از مفسران امت واحده را در اینجا به معنى دین واحد گرفته اند، ولى همانگونه که گفتیم این تفسیر با ریشه لغوى امت ، سازگار نیست . بعضى دیگر نیز گفته اند که منظور از امت در این آیه همه انسانها در تمام قرون و اعصارند، یعنى اى انسانها همه شما یک امتید، پروردگار شما یکىاست و مقصد نهائى همه شما یک مقصد است . این تفسیر هر چند مناسب تر از تفسیر گذشته میباشد ولى با توجه به پیوند این آیه با آیات قبل ، مناسب به نظر نمى رسد، مناسب تر از همه این است که این جمله اشاره به انبیاء و پیامبرانى بوده باشد که شرح حالشان در آیات گذشته آمده است . در آیه بعد اشاره به انحراف گروه عظیمى از مردم از این اصل واحد توحیدى کرده چنین مى گوید: آنها کار خود را در میان خود به تفرقه و تجزیه کشاندند (و تقطعوا امرهم بینهم ).
کارشان به جائى رسید که در برابر هم ایستادند، و هر گروه ، گروه دیگرى را لعن و نفرین میکرد و از او برائت و بیزارى مى جست ، به این نیز قناعت نکردند به روى همدیگر اسلحه کشیدند و خونهاى زیادى را ریختند، و این بود نتیجه انحراف از اصل اساسى توحید و آئین یگانه حق .جمله تقطعوا که از ماده قطع میباشد به معنى جدا کردن قطعه هائى از یک موضوع به هم پیوسته است ، و با توجه به اینکه از باب تفعل آمده که به معنى پذیرش مى آید مفهوم جمله این چنین شود: آنها در برابر عوامل تفرقه و نفاق تسلیم شدند، جدائى و بیگانگى از یکدیگر را پذیرا گشتند، به یکپارچگى فطرى و توحیدى خود پایان دادند و در نتیجه گرفتار آنهمه شکست و ناکامى و بدبختى شدند.
و در آخر آیه اضافه مى کند اما همه آنها سرانجام به سوى ما باز مى گردند (کل الینا راجعون ).
این اختلاف که جنبه عارضى دارد برچیده مى شود و باز در قیامت همگى به سوى وحدت میروند، در آیات مختلف قرآن ، روى این مساله زیاد تاکید
شده که یکى از ویژگیهاى رستاخیز برچیده شدن اختلافات و سوق به وحدت است : در آیه 48 سوره مائده میخوانیم الى الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون : ((بازگشت همه شما به سوى خدا است و شما را از آنچه در آن اختلاف داشتید آگاه مى سازد)).
این مضمون در آیات متعددى از قرآن مجید به چشم مى خورد. [3]
و به این ترتیب آفرینش انسانها از وحدت آغاز مى شود و به وحدت باز مى گردد.
در آخرین آیه مورد بحث ، نتیجه هماهنگى با امت واحده در طریق پرستش پروردگار، و یا انحراف از آن و پیمودن راه تفرقه را چنین بیان میفرماید: هر کس چیزى از اعمال صالح را انجام دهد در حالى که ایمان داشته باشد، تلاش و کوشش او مورد ناسپاسى قرار نخواهد گرفت (فمن یعمل من الصالحات و هو مؤ من فلا کفران لسعیه ).
و براى تاکید بیشتر اضافه مى کند: و ما اعمال صالح او را قطعا خواهیم نوشت (و انا له کاتبون ).
قابل توجه اینکه در این آیه همانند بسیارى دیگر از آیات قرآن ایمان و عمل صالح به عنوان دو رکن اساسى براى نجات انسانها ذکر شده ، ولى با اضافه کردن کلمه ((من )) که براى تبعیض است این مطلب را بر آن میافزاید که انجام تمام اعمال صالح نیز شرط نیست ، حتى اگر افراد با ایمان ، بخشى از اعمال صالح را انجام دهند باز اهل نجات و سعادتند.
و در هر حال این آیه همانند بسیارى دیگر از آیات قرآن ، شرط قبولى
اعمال صالح را ایمان مى شمرد.
ذکر جمله ((لا کفران لسعیه )) در مقام بیان پاداش این گونه افراد، تعبیرى است تواءم با نهایت لطف و محبت و بزرگوارى چرا که خداوند در اینجا در مقام تشکر و سپاسگزارى از بندگانش بر مى آید، و از سعى و تلاش آنها تشکر مى کند این تعبیر شبیه تعبیرى است که در آیه 19 سوره اسراء آمده است : و من اراد الاخرة و سعى لها سعیها و هو مؤ من فاولئک کان سعیهم مشکورا: ((کسى که سراى آخرت را بخواهد و تلاش و کوشش خود را در این راه به خرج دهد در حالى که ایمان داشته باشد از کوشش او تشکر مى شود)).
[1] . مجمع البیان، ج 7، ص 62 و تفسیر فخر رازى، ج 22، ص 219.
[2] . نهج البلاغه نامه 31.
[3] . آل عمران ، 55 و انعام ، 164 و نحل ،92 و حج ، 69 و ...